..

ساخت وبلاگ
احساس کثافت‌بودن کردم. دیروز که کمی دورتر از قبر پسرخاله ایستاده بودم و از دور جواب سلام و احوال‌پرسی فک‌و‌فامیل را می‌دادم، وقتی لیوان کاغذی شربت توی دستم بود، وقتی شیره‌ی خرما را از سرانگشتانم می‌مک .. ...ادامه مطلب
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت: 13:16

تکّه‌ی‌ بزرگی از دندانم شکسته است. نمی‌دانم میان به‌هم‌فشردن همیشگی دندان‌ها در خواب که مدت‌هاست دچارش هستم شکسته است یا موقع لمباندن غذا. جالب این‌جاست که تکّه‌ی جدا شده را پیدا نکردم. لابد رفته است .. ...ادامه مطلب
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت: 13:16

قبول که همیشه آدم منفی‌نگر و عینک‌تیره‌به‌چشمی بوده‌ام، قبول که غالباً وزن تلخی‌ها و زشتی‌ها در ترازوی زندگی‌ام سنگین‌تر بوده است، اما واقعاً وقتی به عقب برمی‌گردم نقطه‌ی روشنی نمی‌بینم در کارنامه‌ام. چیزی نیست که بتوانم به آن افتخار کنم. کاری نیست که کرده باشم و بابتش سرم را بالا بگیرم. مرور گذشته که بدبختانه همیشه با من است، توانم را می‌گیرد و در هر قدمی وحشت‌زده می‌شوم که نکند دوباره تپه‌ای را گل‌کاری کنم.

.. ...
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت: 13:16

و کوه موریه پیش روی ابراهیم بود و عزیزفرزندش در پی و گام می‌زد و غمی سنگین‌تر از تمام کوه‌های عالم بر شانه داشت. 

.. ...
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت: 13:16

من حول یک محور می‌چرخم. سال‌هاست می‌چرخم. از وقتی زاده شدم یا حتی پیش‌تر، از ازل. می‌چرخم و می‌گردم و باز از نو. 

.. ...
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت: 13:16

زانوی چپم زیر فشار می‌لرزید. بالا، بالای سرم همهمه بود و صداهای نامفهومی که سرازیر می‌شد و می‌ریخت روی سر و گردنم. دست‌هایم، انگشت‌هایم یخ زده بود. بغض داشتم و درمانده بودم. دیدم پایانِ کار چه‌قدر مسخره و بی‌خود و بی‌جهت است و اصلا همه‌چیز.

.. ...
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 59 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت: 6:22

هشت روز قبل این‌جا بودم برای تحویل‌گرفتن جسد سرد و خاموش خاله، که نازنین بود و وقتی طاقت از کف می‌داد با لهجه‌ی شیرینی می‌گفت: کاری نکن یک کشیده بزنم زیر گوشِت..، که هیچ‌وقت نمی‌زد، که مهربان بود و دو سه برابر سنّ من زجر کشیده و رنج دیده بود. هدایتما .. ...ادامه مطلب
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت: 6:22

حالا ماجرا این‌طور است که می‌گویم: «مهم نیست.» قرار گذاشته بودم با خودم که ننویسم دیگر، این‌جا، و حالا در حال نوشتنم؟ مهم نیست. دو سه روز دیگر پشیمان می‌شوم که چرا نوشتم؟ مهم نیست. فیلم نمی‌بینم دیگر؟ کتاب نمی‌خوانم؟ کم می‌خوانم؟ مهم نیست. نشسته‌ام این‌جا و به یاد می‌آورم که چه‌قدر سخت گرفتم همه چیز را، چه‌قدر متّه به خشاش گذاشتم و خودم را فرسودم. چه‌قدر تلف کردم، عمرم را، زندگی‌ام را، خودم را.

+ نوشته شده در ساعت توسط .. |
.. ...
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 10:46

خیلی سال پیش بود. یادم نیست چرا و برای چه راهی شهر خون و قیام شده بودم، آن‌هم با همچه کسانی. دوستان چندین و چند ساله بودیم، درست، اما آن‌طور که باید ربطی به هم نداشتیم. در راه بازگشت بودیم و درون یکی از محصولات شتر گاو پلنگِ ایران‌خودرو. پیکانی سفید که موتور پژو داشت و مثل اسب می‌تاخت. موتور زیادی قدرتمند بود برای پیکان بخت‌برگشته و هر آن احتمال می‌دادی متلاشی شود. لمیده بودم روی صندلی عقب و سرم ر .. ...ادامه مطلب
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 50 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 10:46

وبلاگ و وبلاگ‌نویسی برای من، دندان لق و پوسیده‌ای بود که باید خیلی پیش از این دور انداخته می‌شد. خیلی سال قبل، پست آخر وبلاگ‌نویس قهّاری را می‌خواندم که نوشته بود: دلم برای شما هرگز، اما برای این‌جا تنگ می‌شود. همان وقت با خودم گفتم: چه جالب. یادم باشد هر وقت خواستم ننویسم، هر وقت خواستم وبلاگ‌نویسی را بگذارم کنار، همین جمله را، چیزی شبیه به این جمله را بگذارم توی پستِ آخر. حالا، این پستِ آخر.

+ نوشته شده در ساعت توسط ..
.. ...
ما را در سایت .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sanpeterzburqo بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 3:27